دفتر عمر
دفتر عمر مرا آهسته بگشای ای نسیم
در میان هر ورق
یک قلب عاشق خفته است !
سكوت بود و نسيم كه پرده را مي برد
در آسمان ملول ستاره اي مي سوخت
ستاره اي مي رفت ستاره اي مي مرد
ترا صدا كردم تمام هستي من
چو يك پياله ي شير ميان دستم بود
نگاه آبي ماه به شيشه ها مي خورد
ترانه اي غمناك چو دود برمي خواست
ز شهر زنجره ها چو دود مي لغزيد
به روي پنجره ها تمام شب آنجا
ميان سينه ي من كسي ز نوميدي
نفس نفس مي زد كسي به پا مي خواست
كسي ترا مي خواست دو دست سرد اورا
دوباره پس مي زد تمام شب آنجا
ز شاخه هاي سياه غمي فرو مي ريخت
كسي ز خود مي ماند كسي ترا مي خواند
هوا چو آواري به روي او مي ريخت
درخت كوچك من به باد عاشق بود
به باد بي سامان كجاست خانه ي باد؟
كجاست خانه ي باد؟