تنهایی

دل من
             
             غم تو
            
                       واسه من خیلی تلخه
                                        
                                         می دونم تنهایی
                                      
                                                          اخه تنهایی سخته

عشق

 

با من که تنها عاشق چشمای مست و نازتم


با من که هر جا که باشم عشق تو رو داد میزنم


با من که توی آسمون عکس چشاتو میکشم


با من که از پشت نگات طلوع خورشید میبینم


با من که در فراغ تو قاب چشام ابری میشه


با من که لحظه وداع غم توی قلبم میشینه


با من که بین آدما فقط تو رو جار میزنم


با من که تا نفس دارم ز عشق تو دم میزنم


با من که جای خوبیهات قلبمو هدیه میکنم


با من که از خود خدا قول رسیدن میگیرم


با من که تنها همدمم آغوش عکسای توئه


با من که بهترین دمم لحظه گریه کردنه


با من که جای خنده هات بوسه به لبهات میزنم


با من که اسم نازتو روی دلم حک میکنم


با من که نذر هر شبم فال چشای مستته


با من که شعر عاشقیم اسم تو رو داد زدنه


با من بمون عروسکم با من بمون ترانه ام

         

یاد

 

 
 
 

به نام تو

به نام لحظه های شیرینی که ازکنارت گذشت .. لحظه های تلخی که درنبودنت

سپری شد ..ولحظه های انتظاری که برای دیدنت به برگهای ورق خورده کتاب

عمروزندگیم سپرده میشود.. برای تومینویسم توکه برایم عزیزترینی دردنیا برایم

بهترینی... بهاروسبزه های خیس وعطرها وپرنده ها به پایان میرسند حتی شعرها

وشکوفه ها درگذرروزگارپژمرده میشوند اما ان بهاری که به پایان نمیرسد......

تویی!!!!!  تکرارنام توهرزمان وهرکجا باشم حس با توبودن را به قلبم میکشاند

ودلم را ازبی گانگیها میرهاند ... روزها وشبهای بیشماری را پرعطش به امید

دیداردوباره ات سرکرده ام .. بعد ازگذرازراهها وکوچه های بن بست به تورسیدم

امید لحظه هایم بودی وهستی... ومن هم اکنون باورهای خسته خویش را به پنجره

زیبای چشمانت میسپارم... اگربی مقصد مانده ام ... واگردرحسرت دیدنت گل نگاهم

پژمرده شده.. به معجزه عشق توهمه لحظه های کهن را به اخرمیرسانم نسیم معطر

وجودت همه احساسم را زلال میکند... ومن عجیب ازته دل احساس میکنم به دل

پاک وصبورت نیازمندم .. تقصیرتوست که ارامش بخشی..وبا خوبی ومحبت مرا

عاشق ودیوونه حضوربودنت ساخته ای.. ای کاش بگذاری تا همیشه درچشمان تو

ونگاهت زندگی کنم ای کاش انبوه تلنبارشده حرفهایم را ازنگاهم بخوانی...وببینی

که چقدردوستت دارم وهنوزم همان ارزوی همیشگی دردلم موج میزند...

ارزوی با توبودن.....

باورم کن....

بدترین ها

همیشه کنارکسی باشی که دوستش داری ولی بدونی هیچ وقت بهش نمیرسی

بخوای کسی روکه عاشقش بودی فراموش کنی

وقتی داری با کسی که عاشقشی حرف می زنی گریه ات بگیره

فکرکنی از زندگی و خودت بریدی

دیگه هیچ امیدی نداشته باشی

عاشق کسی باشی که ندونی بهت احساسی داره یا نه

فکرکنی لایق عشقت نیستی

بفهمی که نصف عمرت گذشته و هیچ چیزی نداشتی و نداری

فکرکنی که اون شخص دوست داره ولی باورت نشه

ترکت کنه ( مجبوری باهاش کنار بیایی )

ميروي سفر برو ولي
مثل آن پرنده باش
آن پرنده اي که رو به نور کرد
***
ميروي ولي به ما بگو
راه اين سفر چه جوري است
از دم حياط خانه ات
تا حياط خلوت خدا
چند سال نوري است
***
راستي چرا مسير اين سفر
روي نقشه نيست
شايد اسم اين سفر
زندگيست
***
در دستهاي خالي ما
يک سبد جواب کال
تو رسيده اي
باز هم به شهري از علامت سئوال
***
جز دلت که لازم است
هيچ با خودت نمي بري ولي
از سفر که آمدي
راه با خودت بياور
راه هاي دور وسخت
خسته ايم از اين همه
جاده هاي امن و راه هاي تخت
***
مي‌روي سفر برو ولي
مثل آن پرنده باش
آن پرنده که عاقبت
قله سپيد صبح را فتح کرد

فریب عشق

با همون نگاه اول توی قلبم خونه کردی

مثل یک پرنده ازعشق توی سینه لونه کردی

دل وبردی ونگفتی که دلی به این ظریفی

واسه باختن نا نداره که ببازه به غریبی

توهمونی که توقلبم قد دنیا خونه داره

توی تک باغ دل من گل خوشبختی می کاره

توهمون کوهی که اسمت به لبم خنده میاره

اگه باشی تا همیشه دیگه این دل غم نداره

عشق تویه اسمونه پرازنوروقشنگی

دل ساده که نفهمید توقشنگ اما دورنگی

توکه احساسی نداره چرا با من عهد بستی

به خدا که بی وفایی اخه توپیمون شکستی

توهمونی که توقلبم قد دنیا خونه داره

توی تک باغ دل من گل خوشبختی می کاره

توهمون کوهی که اسمت به لبم خنده میاره

اگه باشی تا همیشه دیگه این دل غم نداره

من که بازدارم هنوزم توی خاطرات می سوزم

یاد ظلمای گذشته سیاه کرده شب و روزم

دوست دارم یادت ، توسینه واسه همیشه بمیره

توشکست سخت عشقت دل من عبرت بگیره

تا بفهمه توی دنیا خیلی ازعشقا فریبه

 

رفتن

گفتي مي خوام بهت بگم همين روزا مسافرم
«بايد برم» براي تو فقط يه حرف ساده بود
کاشکي مي ديدي قلب من به زير پات افتاده بود
شايد گناه تو نبود، شايد که تقصير منه
شايد که اين عاقبتِ اين جوري عاشق شدنه
***
سفر هميشه قصه رفتن و دلتنگيه
به من نگو جدايي هم قسمتي از زندگيه
هميشه يک نفر ميره آدم و تنها مي ذاره
ميره يه دنيا خاطره پشت سرش جا مي ذاره
هميشه يک دل غريب يه گوشه تنها مي مونه
يکي مسافر و يکي اين وره دنيا مي مونه
***
دلم نمياد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم ميره جون
بمون براي کوچه‌اي که بي تو لبريزه غمه
ابري تر از آسمونش ابراي چشماي منه
***
بمون واسه خونه‌اي که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره اي که عاشق ديدن توست

!

 

love

غم

در خواب ناز بودم شبی

دیدم کسی در می زند

در را گشودم روی او

دیدم غم است در می زند

ای دوستان بی وفا

از غم بیاموزید وفا

غم با ان همه بیگانگی

هر شب به من سر می زند

 

 

عشق

به ياد داشته باش هر وقت دلتنگ شدي به آسمان نگاه کن. کسي هست که عاشقانه تو را مي نگرد و منتظر توست. اشکهاي تو را پاک مي کند و دستهايت را صميمانه مي فشارد. تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت. و اگر باور داشته باشي مي بيني ستاره ها هم با تو حرف مي زنند. باور کن که با او هرگز تنها نيستي. فقط کافيست عاشقانه به اسمان نگاه کنی آسمان

عکس

 

دیروز چشمانت رنگی داشت

 

دیروزچشمانت رنگی داشت که درونم را به اتش میزد

دیروزنگاهم درتوترسی ایجاد می کرد

دیروزلحظه ای دیدنت، تمام خواسته ام بود

ولی امروزچه راحت ازکنارهم می گذریم

عشق بهانه ای بود برای ادامه دادن به این زندگی مسخره

بهانه ای کودکانه وشاید... احمقانه

هنوزحضورت را درچشمهایم احساس می کنم

هنوزحرفهایت درگوشم نجوا می کند

هنوزدرتنهایی احساس عجیبی به سراغم می اید

ومرا با خود می برد، تورا می بینم

ودستت را که به ارامی دردست دیگری فرورفته

ولبخندت را که برتمام وجودم لرزه می اندازد به رایگان به اومی دهی

لحظه ای می خواهم برگردم ونگاهت کنم

وبه دوست داشتنهای دروغینت

به لبخندهای ساختگیت

به صورتت که درزیرلایه های دروغ مخفیش کرده ای

وبه تمام انچه که می توانستی بسازی وخراب کردی

بخندم

روزها....

سالها....

هرگزنخواستم که به داشتن توعادت بکنم

بگم فقط مال منی به توجسارت بکنم

 

سپیده

تو چطور دوست داشتن را معنا می کنی؟

با اینکه شاید عاشق نشده باشی؟

ولی الان می خوام به یکی بگم عشق یعنی چی

سپیده مهرنوش دوست داره خیلی زیاد

ولی هیچ وقت درکش نکردی

متاسفم 

اگر یه روز

 

I miss you

اگر یه روز فهمیدی که فقط یه نفر دوست داره      بدون اون یه نفر منم

 

اگر یه روز شنیدی هزار نفر دوست دارن              بدون اولیش منم

 

اگر یه روز دیدی چند نفر حاضرن برات بمیرن        بدون اولیش منم

 

اگر یه روز حس کردی کسی دوست نداره           بدون که من بی تو مرد

 
 
 

 

 

رنج ۳۰ ساله تسنن عراق

رنج ۳۰ ساله تسنن عراق

پرونده سركوب هاى ديكتاتور بغداد در مناطق غيرشيعى
 


تصوير ذهنى نسل ما از خشونت ورزى ديكتاتور عراق تنها به دو دهه اخير بر مى گردد. يعنى دوره اى كه او در رأس رژيمى چكمه پوش، سياست سركوب و تعرض به مردم كشور و همسايگان عراق را پيش مى گيرد.
اما فصل بلندى از جنايات صدام وكارهاى تروريستى او در دهه آغازين قدرت يابى اش شكل گرفته است يعنى زمانى كه صدام پلكان صعود درنظام سياسى عراق را با حذف ونابودى گروه رقيبان ومدعيانش طى كرد.

در عرض اين ۳۰ سال، كم نبودند چهره‌هايى از طيف تسنن كه در صحنه سياست عراق قد افراشتندو در صحنه‌هاى حزبى، سياسى و يا امنيتى اين كشور نفوذ و شهرتى دست و پا كردند؛ اما بلافاصله مغضوب ديكتاتور واقع شدند.اين قطعه از تاريخ تصفيه‌هاى سياسى صدام را بيش از همه ، اميران وحاكمان عرب به ياددارند.با مروردراين فراز ازعمكرد رژيم بعث روشن مى شودكه نخستين حلقه قربانيان صدام دست بر قضا شخصيت‌ها و سياستمداران اهل تسنن بودند. يعنى موج سركوب‌ها و ستيزه جويى او عليه رهبران شيعه در مرحله پس از حذف رقيبان سنى تبار قرار دارد.


بنابراين چشم پوشى ازاين قطعه ازمظالم ديكتاتور عراق جفايى بزرگ به تاريخ و اجحافى نابخشودنى در حق اهل سنت خواهد بودكه پابه پاى ديگر طايفه‌ها واقوام عراق تاوان سنگينى را در اين سه دهه پرداختند. شايد اين روزها براى احاد شهروندان تسنن كه زخم عميق ديكتاتور را بر تن دارند هيچ قصه‌اى غمگين‌تر از اين نباشد كه عده‌اى از سياست‌پيشگان عرب قلم تحريف بر اين فراز بزرگ از ستم‌هاى ديكتاتور نسبت به خاندان بزرگ اهل سنت بكشند و خيل شهدا و قربانيان اين قشر را در آن ۳۰ سال سياه به آسانى وجه المصالحه قرار دهند.

تورق در آنچه در حكومت بعثيون بر اهل سنت گذشته حقايق بسيارى را روشن خواهد كرد. در مرور دفتر سرگذشت اهل سنت عراق مى‌توان به رنجى كه علما و متفكرين اين طايفه از وجود نظامى لائيك و ضد دين كشيده‌اند نظر افكند.

كم نبودند فرهيختگان و عالمان اهل تسنن كه همدوش علماى شيعه به جرم ايستادن بر عقايد دينى خود به سياه چال بعثى‌ها فرستاده شدند. جمع زيادى از آنان پس از تعطيلى محافل مذهبى و مجامع دينى ترك وطن كردند يا خانه نشين شدند. گروه بزرگ مرجع اهل سنت بارها در فتاواى خود مبارزه با رژيم بعث صدام را امرى واجب شمردند و با استناد به ستم‌هاى بى شمار او از اين كه ديكتاتور عراق خود را به طيف اهل سنت منسوب كند، برائت جستند.

باز در اين تورق مى‌توان به فهرست بلند سياستمداران و رجال سياسى اهل تسنن از عبدالكريم قاسم تا افراد بريده از حزب بعث نظر دوخت كه در داخل و خارج عراق در دايره بدبينى ويرانگر دستگاه ترور صدام قرار گرفته و سر به نيست شدند. در نگاه بعدى بدون شك بايد به دهها هزار پيكر آرميده در زير خاك مناطق اهل سنت از شمال عراق تا كويت انديشيد كه همگى در حمله تانك‌ها و توپخانه‌هاى صدام تارومار شدند.

گزارش حاضر از هر سه منظر مجموعه سياست‌ها و اقدام‌هاى سه دهه حكومت صدام را در ارتباط با اهل تسنن مورد تأمل قرار داده است.

شمشير خشونت صدام استثنا پذيرنبود
سياست سركوب صدام عليه فرقه‌ها و طايفه‌هاى عراق هيچ استثنايى دربر نداشت. و اين يك دليل آشكار و ساده دارد: خشونت و حذف فيزيكى، رسم و آيين حزب بعث در به دست گرفتن قدرت از دهه ۶۰ تاكنون بوده است. بر اين نكته درقلم ده‌ها محقق غربى كه با ابزارهاى روانشناسى و جامعه شناختى در بيوگرافى ديكتاتور نگاه افكنده‌اند، اشارت رفته است. ماده خشونت در خون ديكتاتور بوده و حس كينه جويى و انتقام‌گيرى جزو جدايى‌ناپذير شخصيت او در آمده بود و چنان كه در روايت دوران كودكى و جوانى او گفته‌اند: صدام همزاد فقر و خشونت است. او فرزند روستاى محنت زده عوجه در دامان خانواده‌اى پرورده شد كه خشونت بدوى در آن حرف آخر را مى‌زد و تعصب قبيله‌اى تا اندرونى خانه‌ها نفوذ داشت.

خشونت برآمده از خلق وخوى طايفه‌اى و خانوادگى پاى صدام را به گروه «شقاوه» باز كرد (شقاوه يك تيپ آشناى عراقى است كه مى‌توان آن را جاهل يا بزن بهادر خواند. يك شقاوه گردن نهادن به قانون يا اخلاق را دون شأن خود مى‌داند و در زندگى اجتماعى به چيزى جز زور و قدرت باور ندارد). اگر حضور صدام در جرگه شقاوه بغداد در مناسبات شخصى از او چهره‌اى بى‌رحم و هنجارستيز ساخت، تعاليم حزب بعث از وى دولتمردى خشونت پيشه به بارآورد. چنان كه در گزارش يكى از گزارشگران رسانه‌اى انگليس بر اين نكته تصريح شده است: «در سال۱۹۵۷ يعنى زمانى كه صدام حسين به حزب بعث پيوست، اين حزب در سراسر عراق حداكثر هزار عضو داشت. حزب براى جبران ضعف نيروى خود، به عمليات ضربتى و شيوه‌هاى توطئه آميز گرايش داشت. با اين ويژگى‌ها، حزب بستر مناسبى براى عناصر ناآرام و جاه‌طلب بود. صدام حسين يكباره شيفته حزب شد و آهسته به سوى بازوى ضربتى حزب، يعنى شاخه انتظامات آن، خيز برداشت.»

نخستين قربانيان اهل تسنن در دستگاه پليسى صدام
طيف پرشمارى از مردان حزبى و سياسى اهل تسنن عراق در دهه ۷۰ و با ماشين ترور صدام از ميان رفتند. در گزارش يكى از زندگينامه نويسان صدام آمده است: عناصر افراطى حزب بعث مانند صدام حسين رفته رفته به اين نتيجه رسيدند كه با مبارزه سياسى آرام و تبليغ مسالمت جويانه نمى‌توان به هدف اصلى حزب، يعنى كسب هرچه سريعتر قدرت سياسى، دست يافت. آنها بر آن شدند كه ضعف حزب و نفوذ ناچيز آن را با اقدام‌هاى ضربتى و عمليات توطئه گرانه جبران كنند.

صدام حسين بزودى مهارت بى نظير خود را در سازماندهى باندهاى ضربت نشان داد. او نخست موافقت رهبرى حزب را با تشكيل يك بازوى ضربتى براى انجام عمليات مخفيانه عليه دشمنان حزب جلب نمود و سپس فعاليت عضوگيرى را شروع كرد. او خود با عده بيشمارى از شقاوه‌هاى پايتخت ارتباط داشت. از سوى حزب به آنها پول و مقام داد و از آنها خواست كه نيروى شرارت و خرابكارى خود را در راه حزب به كار اندازند.دراين ميان نخستين چهره پرآوازه تسنن كه قربانى ترورهاى صدام شد،عبدالكريم قاسم بود.صدام طرح ترور قاسم را در حزب مطرح كرد و براى اجراى آن يك دسته مسلح تشكيل داد. روز هفتم اكتبر ۱۹۵۹ قاسم براى شركت در مهمانى سفارت آلمان شرقى از اقامتگاه هميشگى خود در «وزارت دفاع» بيرون آمد. هنگامى كه شورولت بزرگ و سفيد او از خيابان الرشيد مى گذشت، چند جوان مسلح از كوچه اى به خيابان ريختند، ماشين «زعيم» را به رگبار بستند،در دوران زمامدارى صدام حسين از اين ماجرا افسانه اى حماسى ساخته در كتاب‌هاى تاريخ مدارس عراق نقل كرده اند كه صدام مغز متفكر اين «عمليات قهرمانانه» بود كه با «درايت و شجاعت» آن را هدايت كرد. او پيشاپيش گروه به خيابان رسيد، راه بر ماشين قاسم بست و با نعره اى ماشين را مجبور به توقف كرد. پس از تيراندازى به ماشين، او بود كه با تيراندازى‌هاى پراكنده راه خيابان را بند آورد، تا رفقايش بتوانند از محل حادثه بگريزند. به خاطر همين «فداكارى» بود كه سرانجام تيرى به پايش اصابت كرد. صدام حسين پس از شركت در عمليات ترور عبدالكريم قاسم (اكتبر ۱۹۵۹)، از راه سوريه به مصر گريخت. بسيارى عقيده دارند كه صدام ترور نخست‌وزير عراق را با همراهى سازمان سيا برنامه ريزى كرده بود و اين نخستين رابطه صدام حسين با سرويس‌هاى امنيتى غرب است، در همين مقطع است، كه توانايى‌هاى صدام در امور تروريستى توجه و طمع سازمان‌هاى امنيتى را برمى‌انگيزد.

پس از قتل عبدالكريم قاسم، همت صدام و رفقايش به حذف سياستمدارانى صرف شد كه بدون استثناهمگى از اهل سنت بودند.
اهرم اصلى صدام براى اعمال اين بخش ازبرنامه‌هاى خشونت آميز خود، نيروهاى شبه نظامى حزب بعث ياهمان گارد ملى (الحرس القومى) بود. در ليست سياه اين تشكيلات نام بسيارى ازرجال پرنفوذ اهل تسنن آن روزبه چشم مى خورد.دريكى ازگزارش‌هاى بى بى سى از ترورهاى اين سازمان آمده است: «جوانان مسلح با فهرست‌هاى طولانى، شبانه به شكار مخالفان مى رفتند. در ميان مردم عراق شايع شده بود كه اين فهرست‌ها راعوامل سيا به دست كودتاگران رسانده بودند.دوران ترس و نكبت عناصر «حرس قومى»، هفت ماه ادامه يافت. صدام اينك ستاره اصلى حزب بود كه مهارت و كاردانى خود را در اجراى عمليات توطئه گرانه نشان داده بود. از فرداى كودتا حزب بعث يك رژيم پليسى را به سر كار آورد، كه ستون فقرات آن را دستگاه امنيتى مى ساخت، و مرد اول اين دستگاه صدام حسين بود.» نكته بارز دراين بخش ازكارنامه سياسى صدام اين است كه او در زمان رياست حسن البكر يعنى دهه ۶۰ و ۷۰ به توطئه‌هاى بيشمارى براى حذف سياستمداران سنى دست زده است.

در اين فهرست نام صالح مهدى عماش، معاون بكر بسيار سرشناس بود. فردى كه قوى ترين رقيب صدام حسين و بزرگترين مانع در راه نقشه‌هاى جاه طلبانه او بود .عماش يكى از مبارزان قديمى بود كه در قدرت گيرى حزب نقش مهمى ايفا كرده بود.گفته مى شود صدام براى حذف اوابتدا يك دام سياسى چيد به اين صورت كه موفق شد بكر را به عماش بدبين سازد و او رابه بهانه اشتغال به مأموريت‌هاى خارجى، از بغداد دور كند وسرانجام پس ازآن كه صدام جاى البكر نشست در سال ۱۹۸۲ سرانجام عوامل صدام عماش را به عراق فراخواندند و او را سر به نيست كردند.

همزمان با حذف عماش، صدام ديگر سياستمدارمعروف اهل سنت آن روزيعنى حسن البكر رانيز ازطريق يك توطئه سياسى ازبين برد. به اين صورت كه براى اوپرونده بى كفايتى سياسى تشكيل داد ودر سال ۱۹۷۹ او رابه دليل آنچه هواداران ديكتاتور ناتوانى جسمى خواندند از تمام مسئوليت‌هايش خلع كرد.

اما اينها، تمام قربانيان دستگاه سركوب سياسى صدام پيش ازرياست جمهوريش نيستند .در طول دهه ۱۹۷۰ يعنى در سال‌هاى تثبيت موقعيت، خود صدام مهمترين مردان سياسى اهل تسنن را به ناجوانمردانه ترين شيوه از حزب و دولت حذف كردازاين جمله بودند: عدنان خيرالله، ژنرال مقتدر حردان تكريتى، شفيق كمالى، عبدالكريم شيخلى، شاذل طاقه، عبدالكريم مصطفى نصرت و بسيارى ديگر... شايد اوج تصفيه‌هاى خونين صدام در شامگاه هشتم اوت ۱۹۷۹ صورت گرفت، يعنى وقتى كه عوامل صدام برخى از برجسته ترين رجال اهل تسنن حزب و دولت عراق را سر بريدند.

طايفه اهل سنت هنوز خاطره جانكاه قساوت آن روز صدام در از بين بردن رجال سرشناس اين فرقه را در ذهن دارند، چنان كه در يكى دوسال اخير بارها داستان آن تصفيه خونين را براى رسانه‌هاى غربى و حتى عربى نقل كرده اند. آن روز صدام پس از پايان «عمليات» با خونسردى از كنار اجساد گذشت، با چكمه خونين به بالكن كاخ رياست جمهورى رفت تا براى جمعيت هوادارخود كه فرياد مى زدند: «مرگ بر خائنان» دست تكان دهد.

در اين سال‌ها تنها چند تن انگشت شمار، از سران حزب از تصفيه‌هاى خشونت بار صدام حسين در امان ماندند: طه ياسين رمضان (جزراوى)، عزت ابراهيم دورى و على حسن المجيد، معروف به على شيميايى.

آخرين نام ازچهره‌هاى سنى تبار در ليست قربانيان تصفيه‌هاى خونين صدام، قتل دو داماد او، صدام و حسين كامل بودندكه در فوريه ۱۹۹۶ به گونه اى فجيع و به همراه چند تن از بستگانشان قتل عام شدند.

عمليات‌هاى تروريستى «استخبارات » در كشورهاى اهل تسنن
همه حكام ودولت‌هاى عربى بانام وشيوه كار سازمان مخوفى كه صدام براى تعقيب وحذف فيزيكى شخصيتهاى پناه گرفته دراين كشورها تأسيس كرده بود، آشنا هستند. نهاد «استخبارات» سازمـان اطلاعات و ضد اطلاعات عراق بود كه كار جمــع آورى اطلاعات در برخورد و استفاده عليه كشورهاى خارجى را برعهده داشت و نهاد «مخابرات» سازمان امنيت عراق بود كه امنيت داخلى و برخورد با اپوزيسيون رژيم صدام حسين و مردم عراق را برعهده داشت.

در سه دهه رهبرى صدام تشكيلات استخبارات علاوه براين كه بسيارى ازچهره‌هاى سياسى اهل سنت درداخل عراق راسربه نيست كرد ، چنان كه درگزارش منابع انگليسى آمده است، اين سازمان در همه كشورهاى عربى چندين ايستگاه وصدها مأموررسمى وغيررسمى براى ترورمنتقدان عراقى وغيرعراقى صدام استخدام كرد.

نزديك به سه دهه، همه جوامع عرب و اهل سنت عراق، سايه وحشت سازمان استخبارات را به عنوان بزرگترين مافياى ترورخاورميانه برسرخودحس كردند. به گونه اى كه دراسنادپس ازسقوط صدام اين واقعيت فاش شد كه مأموران استخبارات به هيچ آيين ومرامى پايبند نبودند. آنها تنها براى كشتن تربيت يافته بودند براى رسيدن به مكنت و ثروت آماده هر جنايتى بودند و صدام نيز وفادارى آنها را با مزاياى فراوان جبران مى كرد. برپايه اين گزارش‌ها عوامل تروريستى وجاسوسى صدام دركشورهاى عربى بيشترين سهم راازبودجه‌هاى امنيتى به خود اختصاص مى دادند. يعنى اززمانى كه عوايد نفتى عراق درسايه موج ملى شدن، پانزده برابر شد.

اظهارات وفيق سامرى رئيس پيشين استخبارات گوشه‌هاى تكان دهنده اى ازنفوذ اين سازمان دردولت‌هاى عربى رافاش كرده است واين كه حكومت‌هاى عربى چه اندازه عرصه رابراى فعاليت اهريمنى اين سازمان مهياكرده بودند .

به هرحال استخبارات صدام غير ازتعرض به چهره‌هاى شيعه به سرزمين‌ها و قلمروهاى اعراب سنى نيز چنگ انداخت ودر طول ۳۰ سال بسيارى از سياستمداران و رسانه‌هاى عرب وگروه‌هاى مخالف را نيز اجيركرد. براساس خاطرات خود بعثى‌ها سلطه اين سازمان درسايه سكوت حمايتگرانه غرب تاآنجا پيش رفت كه به ترور شمارى ازافسران وسياستمداران سنى بريده ازحكومت صدام درپايتخت‌هاى اروپايى دست زد.

تراژدي مرگ و آوارگي کردهاي عراق
آغاز جنايات صدام عليه كردهاى اهل سنت به سال ۱۹۸۰ باز مى گردد كه كشتار و تبعيد كردهاى فيلى (Feyli) نقطه شروع آن است. فيلى‌ها طايفه اى از كردهاى شيعه هستند كه در آن سال‌ها مورد آزار و اذيت ديكتاتور عراق قرار گرفتند. صدام آنان را ايرانى و دشمن خود مى دانست، بنابراين فيلى‌ها را به ايران تبعيد كرد و بسيارى ديگر را به قتل رساند. زنان و كودكان اين تيره كرد از شكنجه صدام در امان نبودند. آنان اغلب زندانى مى شدند و يا به كمپ‌ها تبعيد مى شدند. در واقع، هنگامى كه صدام به قدرت رسيد تمركز وى بر پاكسازى نژادى كردها از فيلى‌ها آغاز شد. فيلى‌ها در دامنه‌هاى جنوبى رشته كوه‌هاى زاگرس و در نزديكى مرز ايران زندگى مى كنند. در سال ۱۹۸۰ نيروهاى امنيتى رژيم بعث با هجوم به روستاهاى فيلى مردمان آنجا را از خانه‌هايشان بيرون رانده و اموالشان را غارت كردند. بعثى‌ها پسران و مردان فيلى را از زنان و دختران جدا كرده و به جايى راندند كه هرگز خبرى از آنان به دست نيامد. يك زن فيلى در توصيف شكنجه‌هاى بعثى‌ها مى گويد وى را براى بازجويى به اتاقى فلزى بردند كه كف آن آغشته به خون بود. در اين اتاق زنان و كودكانى وجود داشتند كه جسم شان كبود و خونى شده بود. سپس وى را به زندانى مى برند كه صدها نفر در آنجا بودند، كسانى كه براثر جراحات جان مى دادند، چندين روز اجسادشان در همانجا رها مى شد. اين شاهد مى افزايد: پس از آن او را به همراه تعدادى زن و دختر و كودك به سمت مرز ايران مى برند كه در اين اثنا تعداد زيادى از همين افراد به دليل گرسنگى و تشنگى و انفجار مين كشته مى شوند.

۱۹۸۳- كشتار بارزانى‌ها
مبارزات اهل سنت كردستان عراق با رژيم بعث هرچند به سال‌هاى قبل باز مى گردد، اما در زمان جنگ ايران و عراق دامنه وسيع ترى يافت. حزب دموكرات كردستان در عراق به رهبرى مسعود بارزانى پيشگام براى مبارزه با سركوب‌هاى رژيم بعث بود. بعثى‌ها براى مجازات بارزانى‌ها و در راستاى پاكسازى نژادى و عربى كردن عراق، طايفه بارزانى را هدف اصل سركوب خود قرار دادند. صدام در مهم ترين عمليات خود حدود ۸ هزار نفر از طايفه بارزانى را كه بخش زيادى از آنان زنان و كودكان بودند، ربوده و هرگز فرصت بازگشت به آنان نداد. گفته مى شود كه هزاران نفر از اين طايفه قربانى فجيع ترين جنايات شده اند. گواه اين مسأله كشف گورهاى دسته جمعى كردهاست. چنانكه هم اكنون نيز هراز گاهى گورهاى دسته جمعى جديدى پيدا مى شود كه پوشش و لباس‌هاى به دست آمده از آنها نشان از تعلق اين افراد به طايفه بارزانى دارد. گفته مى شود برخى از كردهاى كشته شده كمتر از ۱۰ سال سن داشته اند.

۱۹۸۸- عمليات انفال
انفال بزرگترين و فجيع ترين عمليات صدام عليه اهل تسنن كرد بود كه او از سال ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ به آن پرداخت و اين عمليات در سال ۱۹۸۸ به اوج رسيد.
هدايت اين عمليات را على حسن المجيد كه پس از بمباران شيميايى حلبچه به على شيميايى معروف شد، بر عهده داشت. رژيم بعث در انفال كوشيد تا طرح پاكسازى نژادى كرد‌ها را به طور كامل پياده كند. بنابراين از هيچ نوع حمله زمينى، بمباران هوايى، تخريب محلات مسكونى، تبعيد دسته جمعى، جوخه‌هاى آتش، جنگ افزارهاى شيميايى عليه كردها دريغ نكرد. اين عمليات سبب ويرانى روستاهاى زيادى شد و به صدها سال فرهنگ كردى لطمه زد و افزون بر آن حدود ۳‎/۵ ميليون كرد را آواره كرد. منابع مستقل آمار كشته‌هاى انفال را صد هزار نفر اعلام مى كنند، اما خود كردها بر اين باورند كه ۱۸۲ هزار نفر كشته و مفقود الاثر شده اند. پس از آن، دادگاه‌هاى مختلف انفال را نسل كشى عليه كردها و اهل سنت شمال عراق خواندند.در سال ۱۹۸۷ على حسن المجيد به عنوان دبير كل منطقه شمالى حزب بعث كه كردستان عراق را هم شامل مى شد، منصوب گرديد. پيش از آن المجيد به خاطر شقاوت‌هايش بسيار معروف بود و صدام، انتصاب وى را راه حل پايانى براى مسأله كردها مى دانست.سلسله عمليات انفال ۸ مرحله داشت كه ۷ مرحله آن در مناطق تحت كنترل اتحاديه ميهنى كردستان اجرا شد. در اين عمليات كردهاى دستگير شده به اردوگاه‌ها منتقل مى شدند و براساس سن و جنسيت تفكيك مى شدند. سپس مردان و پسران را به دشت‌ها مى بردند و مى كشتند و به طور دسته جمعى نيز به گور سپرده مى شدند. از همين روست كه كارشناسان، اين كشتارها را با جنايات نازى‌ها در اروپاى شرقى مقايسه كرده اند.

آخرين و شديد ترين مرحله انفال در فاصله زمانى ۲۵ اوت تا ۶ دسامبر ۱۹۸۸ رخ داد كه بى درنگ پس از آتش بس ميان ايران و عراق صورت گرفت. ديده بان حقوق بشر تاكنون نام ۱۷ هزار كشته اين عمليات را ثبت كرده كه فقط نام نوجوانان و مردهاى با سن و سال پايين در آن مشاهده مى شود.

علاوه بر اين در عمليات نسل كشى انفال صدام نام بسيارى شهروندان آشورى، مسيحيان كلدانى و كردهاى ايزدى ديده مى شود. اين در حالى است كه اسامى بسيارى از مردم با دينان كه جزو اصلى ترين اهداف انفال بوده اند، در اين فهرست نيامده است.نكته تكان دهنده ديگر اين است كه بسيارى ديگر از كشته شدگان نه به ضرب گلوله، بلكه براثر گرسنگى، گاز گرفتگى و بى توجهى به وضع جسمى و روحى شان جان خود را از دست دادند. در ژوئن ۱۹۸۷ سندى به امضاى المجيد منتشر شد كه در آن وى گفته بود اگر فردى در «مناطق ممنوعه» دستگير شود، بازداشت و بازجويى مى شود و اگر اطلاعاتى از آنان به دست آمد، نيروهاى امنيتى اجازه دارند كه مردان ۱۵ تا ۷۰ ساله را به قتل برسانند.ناظران در توصيف عمليات نسل كشى انفال گفته اند، يكدست كردن بافت مناطق سنى نشين و كرد نشين، اصلى ترين هدف انفال بود و در اين ميان كركوك اهميت فراوانى براى صدام داشت، زيرا كركوك شهر نفت خيز است كه مى توانست در آمدهاى لازم را براى بعثى‌ها تأمين كند.
نگرانى صدام از اين بود كه مبارزات ديگر مردم عراق عليه سياست تصفيه نژادى او منجر به نزديك شدن ائتلاف متحد شيعيان و ائتلاف دموكراتيك كردهاى عراق شد.

رژيم بعث با ساخت امارت‌هاى مجلل و وعده واگذارى دادن آنها به اعراب سعى در عربى كردن كركوك كرد. بدين ترتيب، اعراب فقير بسيارى از مناطق جنوبى عراق راهى كركوك شدند كه هم اكنون وضع اين شهر را بغرنج كرده اند.

آمار به دست آمده پس از انفال حاكى است كه در جريان اين عمليات ۴ هزار روستا، ۱۷۴۵ مدرسه، ۲۷۰ بيمارستان، ۲۴۵۰ مسجد و ۲۷ كليسا ويران شد. جلال طالبانى رئيس جمهور عراق، ششم دسامبر ۲۰۰۵ در مصاحبه اى تلويزيونى اعلام كرد كه قضات از صدام اعترافاتى مبنى بر دستور كشتار‌هاى دسته جمعى در انفال گرفته اند و همين مسأله او را سزاوار مرگ مى كند.

۱۹۸۸- بمباران شيميايى حلبچه
تخمين زده مى شود كه رژيم بعث در جريان انفال از سلاح‌هاى شيميايى عليه حدود ۴۰ روستاى كرد نشين استفاده كرده است و بزرگ ترين حمله شيميايى عليه شهر حلبچه بود كه ۱۶ مارس ۱۹۸۸ رخ داد. وجه تمايز اين بمباران‌هاى پيشين از وسعت بمباران و ميزان كشتار آن ناشى مى شود. ضمن آن كه در حلبچه عكاسان خبرى مستندات جنايات صدام عليه كردها و اهل سنت را نيز به ثبت رساندند كه امكان هرگونه انكار واقعيت از سوى بعثى‌ها را از بين برد.

بهانه صدام براى حمله شيميايى به حلبچه آن بود كه وى مردم شهر را حامى نيروهاى كرد و ايرانى مى دانست و اين كار آنان را خيانت تلقى مى كرد. در آن هنگام حدود ۷۰ هزار نفر كه برخى از آنان پناهنده و آواره منطقه اطراف بودند، در حلبچه سكونت داشتند. اما زمانى كه گازها و بمب‌هاى شيميايى، فضاى شهر را فرا گرفت، حلبچه بدترين پناهگاه شد. براثر اين حمله حدود پنج هزار نفر تنها در طول يك روز جان خود را از دست دادند و بسيارى ديگر پس از آن و به دليل بيمارى‌هاى ناشى از مواد شيميايى كشته شدند. عارضه‌هاى بلند مدت اين گازها در ميان افراد به جامانده از اين جنايات سبب نابينايى و ابتلا به سرطان بسيارى از آنان شده است. علاوه بر اين تأثير آنها روى نوزادانى كه به دنيا مى آيند، به طور مشهود است. حسن المجيد كه مسئول شيميايى شدن حلبچه بود به خاطر همين مسأله به على شيميايى معروف شد.

يكى از بازماندگان حلبچه كه به وسيله پيچيدن پارچه اى خيس دور صورتش جان خود را حفظ كرده بود در فرداى فاجعه واقعيت را اين گونه بيان كرد: «مقدارى گاز وارد چشمهايم شد و مشكل تنفسى پيدا كردم. احساس تهوع داشتم و استفراغ سبز مى كردم. زمانى كه به كوه‌ها مى گريختم از كنار صدها جسد عبور كردم و در عين حال شاهد مرگ افراد ديگرى هم بودم. يكى ناگاه مى ايستاد و به زمين مى افتاد؛ ديگرى ابتدا بدنش تاول مى زد و مى سوخت و سپس مى مرد و برخى ديگر آنقدر مايع سبز بالا مى آوردند تا مى مردند.»اما حلبچه علاوه بر آن كه سند بزرگى براى جنايات صدام است، راز يك جنايت سياسى ديگر را نيز در سينه پنهان كرده است و آن اين كه تسليحات كشتار جمعى صدام ارمغان غرب و اروپا بود. بسيارى از تحليلگران بر اين باورند كه اعدام صدام به خاطر كشتار مردم دجيل به مثابه نفس راحتى براى تأمين كنندگان سلاح‌هاى شيميايى صدام در اروپا بويژه برلين بود، زيرا در صورتى كه او زنده مى ماند و در دادگاه انفال حضور مى يافت پاى بسيارى از قدرت‌ها و دوستان اروپايى بوش به اين ماجرا باز مى شد و آن روز شايد بسيار ى از رهبران پيشين و كنونى دنيا بايد پاى محكمه كشتار مردان و زنان بى گناه حاضر مى شدند.

منبع: ايران

ترکيب احتمالی پرسپوليس مقابل ابومسلم...

 

ابومسلم مشهد

پرسپوليس

..:: آقاي خداداد " سرتان به كار خودتان باشد plz " ::..

 

 

سرپرست تیم فوتبال ابومسلم، خداداد عزیزی، طی مصاحبه های اخیر خود قصد بر حاشیه سازی و بدنام کردن دنیزلی را داشته و با تصحیح کردن صحبت های استیلی مبنی بر اینکه دنیزلی در تمرینات به بازیکنان توهین می کند، قصد دارد تا جو قبل از بازی را به نفع خود تمام کند. ایشان در گفتگویی افزودند: «قصد تخريب يا ضايع كردن دنيزلي را نداشتم. فقط گفتم استيلي راست مي‌گويد. دنيزلي برخي واژه‌هاي انگليسي و آلماني به كار مي‌برد كه در مفهوم فارسي كلمات خوبي نيست. شايد اين اصلاحات براي آلمان‌ها يا انگليس‌ها مفهوم بدي نداشته باشد؛ اما براي ما ايراني‌ها خوشايند نيست» بله آقای عزیزی، شما قصد تخریب ایشان را ندارید و فقط از روی دلسوزی قبل از آغاز نیم فصل دوم و رویارویی با پرسپولیس این صحبت ها را انجام میدهید. این را بدانید که مسائل درونی پرسپولیس چه در تمرینات و چه در زمین به خود بازیکنان و مربیان پرسپولیس مربوط می شود و بس! و هیچ کس از جمله شما حق ندارد بی جهت به مشکلات باشگاه دامن بزند.

 

اما خداداد به این موضوع بسنده نکرد و پای مقایسه های قدیمی ِ مربیان خارجی و داخلی را به میان برد و اشاره کرد: «اگر مي‌گوئيد [مربیان] ايراني هم فحاشي مي‌كنند، به اين هم نگاه كنيد كه آنها پولي دريافت نمي‌كنند. مربي ايراني به دست بازيكن آب مي‌دهد. او را تر و خشك مي‌كند؛ اما مربي خارجي كداميك از اين كارها را مي‌كند؟» آقای عزیزی بهتراست به دنبال راه دیگری برای حمایت از مربیان ایرانی بگردید. آقای دنیزلی ای که شما منکر زحماتش می شوید افتخاراتی در کشورهای دیگر کسب کرده که کمتر مربی ایرانی پیدا میشود که چنین افتخاراتی بین المللی  در کارنامه خود داشته باشد. از نظر شما و افرادی با طرز فکر شما همیشه مشکل از مربیان خارجیست و هیچ گاه مشکلی از سوی عوامل داخلی نبوده و نخواهد بود. با توجه به گفته شما، مربیان ایرانی پول کمتری می گیرند و مشکلی نیست اگر مقادیری تند با بازیکنانشان صحبت کنند. نه آقای عزیزی به جای ایجاد جنجال بهتر است مشکل را از درون حل کنید و در همه موارد تقصیر را گردن مربیان خارجی نیاندازید.


سرپرست تیم ابومسلم در اکثر مصاحبه های خود منکر ِ استفاده تبلیغاتی از گفتگوهایش با خبرگزاری ها شد، اما آنچه از لحن سخن های ایشان و زمان برقراری مصاحبه ها پیداست، حرفی غیر از این را ثابت می کند.

..:: دنیزلی تمرین پشت درهای بسته را لغو کرد ::..

..:: دنیزلی تمرین پشت درهای بسته را لغو کرد ::..

تست دوپینگ از بازیکنان پرسپولیس و ابومسلم

 

در حالیکه قرار بود تمرین عصر امروز تیم فوتبال پرسپولیس پشت درهای بسته برگزار شود اما استقبال خوب هواداران این تیم باعث شد تا دنیزلی اجازه ورود آنها به ورزشگاه را بدهد.کادرفنی و بازیکنان پرسپولیس از ساعت 15:45 دقیقه درمحل تمرین حاضر شدند تا آخرین تمرین خود قبل از دیداربا ابومسلم را پشت درهای بسته برگزارکنند ولی به علت شرکت پرتعداد تماشاگران مشتاق، دنیزلی اجازه حضور آنها را درسکوهای کارگران صادر کرد تا این تمرین بصورت علنی و در میان تشویق علاقمندان برگزار شود.

این تمرین ازساعت 16:10 دقیقه آغاز شد و بازیکنان پس از گرم کردن بدنهای خود به تمرین آقا وسط پرداختند که دنیزلی دراین تمرین به حفظ توپ و جایگیری مناسب توسط بازیکنان تاکید داشت.به علت آنکه سرمربی پرسپولیس روز گذشته اعلام کرده بود نفراتی که در بازی با ابومسلم غایب هستند در این تمرین شرکت نکنند نیکبخت و بادامکی محروم و حاجی زاده و مامانی مصدوم در کارگران حضور نیافتند.شیث رضایی هم که جزو محرومان پرسپولیس است در این تمرین شرکت کرد ولی در پایان تمرین توسط سرپرست تیم اطلاع پیدا کرد که نمی تواند مقابل ابومسلم به میدان برود زیرا کمیته انضباطی تنها یک جلسه از محرومیت این بازیکن را کاهش داده است.از سوی دیگر معدنچی به علت آسیب دیدگی از ناحیه زانو در این تمرین شرکت نکرد و قرار است دکتر زرینه پزشک پرسپولیس امشب و پس ازمعاینه نهایی نظرش را در مورد مصدومیت این بازیکن اعلام کند. البته معدنچی اعتقاد دارد آسیب دیدگی اش جدی نیست و می تواند در مسابقه فردا پرسپولیس را همراهی کند.پس از پایان این تمرین دنیزلی لیست 18 نفره تیم پرسپولیس را اعلام کرد که حضور 3 دروازه بان در این لیست جالب توجه است. کریمی، واعظی، حقیقی، باقری، معدنچی، الونگ الونگ، ساها، اسدی، سیدعباسی، فاطمی، نوری، آشوبی، قویدل، رضائیان، خرسندی، زارعی، صلاح حسن و پروین نفرات حاضر در این لیست هستند.ضمن اینکه سرپرست پرسپولیس در پایان تمرین اعلام کرد که محمد حسن انصاریفرد مدیرعامل باشگاه پرسپولیس امشب برای دیدار با بازیکنان در هتل محل اقامت سرخپوشان حضور خواهد یافت.همچنین قراراست در دیدار عصرفردای پرسپولیس - ابومسلم از تعدادی از بازیکنان دو تیم تست دوپینگ گرفته شود که این موضوع با قرعه کشی بین نفرات انجام می شود.گرفتن تست دوپینگ از بازیکنان دو تیم در حالی انجام می شود که در نیم فصل اول ششمین دوره لیگ برتر کمتر شاهد فعالیت کمیته ضد دوپینگ در این مسابقات بوده ایم.

 

..:: پرسپولیس بدون 6 بازیکن اصلی مقابل ابومسلم ::..

..:: پرسپولیس بدون 6 بازیکن اصلی مقابل ابومسلم ::..

دنیزلی هافبک تیم ملی سوریه را تائید کرد

 

تیم فوتبال پرسپولیس تهران در غیاب 6 بازیکن اصلی خود روز پنج شنبه برابر تیم ابومسلم خراسان به میدان می رود.

 

به نقل ازسایت باشگاه پرسپولیس، مصطفی دنیزلی برای بازی روز پنج شنبه با ابومسلم  6 بازیکن اصلی خود را در اختیار ندارد.


علیرضا واحدی نیکبخت، حسین بادامکی وشیث رضایی به علت سه اخطاره بودن و ابوالفضل حاجی زاده و محمدرضا مامانی به خاطر آسیب دیدگی نمی توانند پرسپولیس را دربازی با ابومسلم همراهی کنند.


مهرداد اولادی نیز به این دلیل که مدت توافق 4 ماهه باشگاه پرسپولیس و الشباب به پایان رسیده است تا اطلاع ثانوی حق همراهی پرسپولیس در بازیهای رسمی را ندارد.

ضمن اینکه آخرین تمرین تیم فوتبال پرسپولیس قبل از رویارویی با تیم ابومسلم درساعت 15:45 فردا در ورزشگاه کارگران برگزار خواهد شد که بعد از پایان این تمرین 18 بازیکن منتخب دنیزلی برای حضور در اردو راهی هتل المپیک خواهند شد.

از سوی دیگر باشگاه پرسپولیس پس ازتائید مصطفی دنیزلی مذاکرات نهایی خود را با "زیاد شعبو" هافبک نفوذی 23 ساله و ملی پوش سوریه ای آغازکرده است و درصورت موافقت باشگاه الجیش سوریه این بازیکن بزودی برای عقد قرارداد وارد تهران خواهد شد.

شعبو در 45 بازی رسمی پیراهن تیم ملی کشورش را برتن کرده و 12 گل ملی را نیز درکارنامه خود دارد. این بازیکن در5 فصل گذشته بیش از 75 گل باشگاهی ( لیگ، جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا) برای تیم الجیش سوریه به ثمر رسانده و یکی ازعوامل تأثیر گذار قهرمانی های این تیم درلیگ سوریه و AFC بوده است.همچنین شعبو دررقابتهای مقدماتی جام ملتهای آسیا تک گل تیم ملی سوریه را در ورزشگاه آزادی وارد دروازه تیم ملی ایران کرد تا این بازی با نتیجه تساوی به پایان برسد.

البته یک مدافع ملی پوش زیر23 سال سوریه ای که تیم ملی امید این کشور را دربازیهای آسیایی دوحه همراهی کرده است مد نظر باشگاه پرسپولیس است که درصورت موافقت مصطفی دنیزلی مذاکره برای جذب او در دستورکارمسئولین این باشگاه قرارخواهد گرفت

پروین: کریمى‌ عمرش را روى‌ نیمکت‌ تلف‌ نکند

پروین: کریمى‌ عمرش را روى‌ نیمکت‌ تلف‌ نکند


دعوت‌ محمد پروین‌ به‌ تیم‌ امید، مربیگرى‌ محمد پنجعلى‌ در این‌ تیم، جدایى‌ استیلى‌ از پرسپولیس، نتایج‌ تیم‌ملى‌ در امارات‌ و...
به‌ نظر شما این‌ همه‌ سوژه‌ نمى‌تواند زمینه‌ براى‌ مصاحبه‌ با «على‌ پروین» را فراهم‌ کند؟ حرفهاى‌ او همیشه‌ جالب‌ است‌ و در این‌ شرایط‌ قطعاً‌ جذابتر خواهد بود. عصر دیروز دقایقى‌ را با پروین‌ همکلام‌ شدیم. آنچه‌ در پى‌ مى‌آید ماحصل‌ حرفهاى‌ اوست:
* بازى‌ تیم‌ملى‌ با اشتوتگارت‌ و‌ها‌مبورگ‌ را ندیدم‌ چون‌ مشغول‌ بازى‌ والیبال‌ بودم. مسابقه‌ با امارات‌ هم‌ که‌ پخش‌ نشد.
* هنوز هم‌ معتقدم‌ مهرزاد معدنچى‌ و فرشید کریمى‌ مى‌توانستند در معیت‌ تیم‌ملى‌ راهى‌ امارات‌ شوند.
* میدان‌ دادن‌ به‌ جوانان‌ فرصت‌ خوبى‌ بود که‌ قلعه‌نوعى‌ آن‌ را فراهم‌ کرد. مربیان‌ تیم‌ملى‌ هیچ‌ وقت‌ تا این‌ حد به‌ بازیکنان‌ جوان‌ مجال‌ خودنمایى‌ نداده‌ بودند.
* وقتى‌ امیر قلعه‌نوعى‌ از امارات‌ برگردد تلفنى‌ از او به‌ خاطر اینکه‌ در ضیافت‌ او شرکت‌ نکردم، عذرخواهى‌ مى‌کنم. خیلى‌ دلم‌ مى‌خواست‌ به‌ مهمانى‌ او بروم‌ اما به‌ دلیل‌ فوت‌ پدر یکى‌ از بهترین‌ دوستانم‌ نتوانستم‌ پیش‌ امیر بروم.
* اگر محمد «عرضه» داشته‌ باشد، مى‌تواند در تیم‌ امید فیکس‌ شود.
* شنیده‌ام‌ که‌ دنیزلى‌ و چند مربى‌ دیگر لیگ‌ برترى‌ با حضور بازیکنانشان‌ در تیم‌ امید مخالفت‌ کرده‌اند. باور کنید اگر من‌ هم‌ بودم‌ به‌ این‌ تیم‌ بازیکن‌ نمى‌دادم. باید میان‌ باشگاهها و تیم‌ملى‌ براى‌ تمرینات‌ تیم‌ المپیک‌ یک‌ تفاهم‌ همه‌جانبه‌ انجام‌ شود.
* مربى‌ خارجى‌ در فاصله‌ 40 روز مانده‌ تا آغاز مسابقات‌ مقدماتى‌ المپیک‌ چه‌ کارى‌ مى‌تواند براى‌ ایران‌ انجام‌ دهد؟ بهتر است‌ خود پنجعلى‌ کار را در دست‌ داشته‌ باشد.
* پرسپولیس‌ با رفتن‌ به‌ امارات‌ ضرر مى‌کند زیرا در یک‌ محیط‌ گرم‌ تمرین‌ مى‌کند اما باید در اوج‌ سرماى‌ تهران‌ مقابل‌ حریفان‌ خود صف‌آرایى‌ کند.
* سرخپوشان‌ درون‌ دروازه‌ مشکلى‌ ندارند اما براى‌ ادامه‌ راه‌ به‌ یک‌ مدافع، یک‌‌ها‌فبک‌ و یک‌ مهاجم‌ خوب‌ نیاز دارند.
* پرسپولیسى‌ها باید نیم‌فصل‌ اول‌ را فراموش‌ کرده‌ و فکر کنند مسابقات‌ تازه‌ شروع‌ شده‌ است. فراموش‌ نکنید سال‌ 74 پرسپولیس‌ 11 امتیاز از بهمن‌ عقب‌ بود اما در نهایت‌ قهرمانى‌ لیگ‌ آزادگان‌ را جشن‌ گرفت.
* حمید (استیلی) مربى‌ خوبى‌ است‌ اما شاید مسائلى‌ بوده‌ که‌ دنیزلى‌ ترجیح‌ داده‌ با او کار نکند. من‌ نمى‌توانم‌ در این‌ مورد اظهارنظر کنم‌ چون‌ در جریان‌ نیستم.
* على‌ کریمى‌ باید تکلیف‌ خودش‌ را روشن‌ کند. اگر مى‌تواند فشار سخت‌ تمرینات‌ را تحمل‌ کند، در بایرن‌ بماند. در غیر این‌ صورت‌ بهتر است‌ عمر خود را روى‌ نیمکت‌ ذخیره‌هاى‌ بایرن‌ تلف‌ نکند.