یک سری جک جدید
1ـ معلمه به شاگردش ميگه برو يه مورچه نر پيدا کن وردار بيار. بچهه فرداش يه مورچه مياره معلمه ازش ميپرسه خوب تو حالا از کجا فهميدي که اين مورچهه نره؟ بچهه ميگه آخه جلوي مدرسه دختروونه پيداش کردم
۲ـ گرگه ميره دم در خونه شنگول و منگول ميگه منم منم مادرتون زود باشين در رو باز کنين. شنگول ميگه غلط کردي ما آيفون تصويري داريم
3-شوهر نصفه شب از خواب بيدار ميشه و صداي پاي دزد را ميشنفه. زنش را از خواب بيدار ميكنه و ميگه: به نظرم توي اتاق پذيرايي يه دزد هست.
زن گفت: خاك برسرم. لابد مرتيكه لندهور داره با كفش روي فرش راه ميره!
4-رشتيه ميره نجاري ميگه: قربونت يك كمد بساز اصغر آقا توش نباشه!!!!!
5- سوال: اگه گفتي فرق بين دايناسور و ترك داناچيه؟
جواب: نسل هردوشوون منقرض شده!
6-يه روز تركه ميخواسته بره بهشت زهرا؛ هر چي ميگرده گل پيدا نميكنه.
به جاش كمپوت ميبره.
7- تركه با زنش رفته بوده سينما، تو فيلم يهو يه گاوه شروع ميكنه دويدن طرف تماشاچيا. تركه يهو ميپره زير صندلي، زنش ميگه: بابا خجالت بكش. اين كه فيلمه.
تركه ميگه: زن! من و تو ميدونيم فيلمه، گاوه كه نميدونه!
8- تركه ميره بقالي، ميبينه رو ديوار بزرگ نوشتن: علي با ماست! حسن با ماست! حسين با ماست! ميگه: ببخشيد اقا، شما ماست خالي نداريد؟!
9- تركه مهم ميشه زيرش خط ميكشن، تو امتحان مياد!
10- تركه ميره ماه عسل، يادش ميره زنش رو ببره!
11- تركه كنار يه چاهي وايساده بوده، هي ميگفته: سيزده. سيزده. سيزده. يكي از اونجا رد ميشده، ميپرسه: ببخشيد قربان، ميتونم بپرسم داريد چيكار ميكنيد؟ تركه يقه يارو رو ميگيره، پرتش ميكنه تو چاه، ميگه: چهارده. چهارده. چهارده.
12- به تركه ميگن: چند تا حيوون نام ببر كه پرواز كنه. ميگه: كبوتر، كلاغ، خر! بهش ميگن: بابا خر كه پرواز نميكنه! ميگه: بابا خره ديگه، يهو ديدي پرواز كرد!
13- تركه تو مانور شركت ميكنه، اسير ميشه!
14- تركه و تهرونيه دعواشون ميشه، ميبرنشون كلانتري. افسرنگهبان از تهرونيه ميپرسه: اسمت چيه؟ يارو با بيخيالي ميگه: فري..... افسره حسابي چپ و راستش ميكنه، ميگه: بي پدر فكر كردي اينجا خونه خالست خودموني شدي؟ گفتم اسمت چيه؟ تهرونيه كه حساب دستش اومده بوده ميگه: فريدون قربان! افسره برميگرده به تركه ميگه اسم توچيه؟ تركه كه اسمش قلي بوده، يكم فكر ميكنه بعد با ترس جواب ميده: قوليدون!
15- تركه و زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نميزدند. زن تركه وقتي شب ميره بخوابه، يك يادداشت براي تركه ميگذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا ميشه، ميبينه تركه براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه ديوونه! ساعت شيشه.
16- تركه از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم!
17- تركه ميره راهپيمايي، ميبينه شلوغه برميگرده!
18-
19- تركه 19 تا بچه داشته، بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رند شه؟
ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر! (يا به عبارت ديگه؛ فرزند كمتر؛ ارث بيشتر)
20- يه تركه به دوست دخترش ميگه: امشب بيا خونه ما. هيچكس خونه نيست.
شب , دوست دختر تركه, مياد و هر چي زنگ ميزنه ميبينه هيچكسي خونه نيست!
21- تركه ادعاي پيغمبري ميكرده، ملت بهش ميگن: بابا پيغمبري همين ريختي الكي كه نيست... پيغمبرا معجزه دارن، كتاب دارن.. تو اصلاٌ كتابت كو؟ تركه يكم فكر ميكنه، ميگه: ايلده كتابا هنوز چاپ نشده، فعلاٌ جزوه ميگم بنويسيد!
22- تركه تو پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: اينجا سيگار نكش. ميگه: هه! هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم!
23- دانشمندان يه دستگاه خر سنج ميسازن، از يك رشتيه و عربه و تركه هم دعوت ميكنند كه دستگاهو روشون آزمايش كنند:
اول رو رشتيه آزمايش ميكنند، ميگه: پنجاه درصد خر!
بعد رو عربه آزمايشش ميكنند، ميگه: نود و پنج درصد خر!
بعد نوبت تركه ميشه، دستگاه ميگه: صد رحمت به خر!
24- به تركه ميگن اگه همه دنيا رو بهت بدن چي كار ميكني؟ ميگه: ميفروشم ميرم خارج.
به تركه ميگن با رضا جمله بساز، ميگه: من و حسن و حسين رفتيم پارك. ميگن: پس رضاش كو؟ ميگه: آخه رضا كارداشت، نيومد.
25- اصفهانيه سوار تاكسي ميشه، آخر مسير به رانندهه ميگه: حاج آقا كرايه ما چقدر شدس؟ يارو ميگه: 60 تومن. اصفهانيه ميگه: اولندش چه خبره 50 تومان؟!!! دومندش كه 40تومن بيشتر نميشه، بعدشم من 30 تومن بيشتر ندارم، حالا فعلا اين 20 تومنو بگير.... يارو پولو ميگيره، ميشمره ميبينه 10 تومنه!
26- يارو تلويزيون رو روشن ميكنه كانال 1: قرآن. كانال 2: قرآن. كانال 3:قرآن. كانال 4: قرآن. كانال 5: قرآن. پا ميشه تلويزيون رو ميبوسه ميذاره رو طاقچه!
27- يه بار تو آبادان مسابقه تقليد صداي داريوش برگزار ميشه، داريوش مياد؛ چهارم ميشه!
28- تركه ده هزار تومن تو جيبش بوده ميخواسته بره مواد بگيره . تو راه نيرو انتظامي رو ميبينه، پولا رو پرت ميكنه تو جوب!
29- تركه داشته خاطره تعريف ميكرده، ميگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، البته سال چهل و نه دو نفر خيلي بودا!
30- به ترکه میگن از چه لبی خوشت میاد! میگه از لب جوب
31- یه روز یه رشتی میره خونه میبینه زنش تنهاست میگه وای چه توهمی
امیدوارم که بتوانم مطالب خوبی را برای شما فراهم کنم